![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
Template By: LoxBlog.Com
آباژور طرح خورشید
یاس برای همه
جملات ناب
شکلات تلخ
استقلالی هاش بیان تو
سمت خدا
بسیجیان حوزه 6
خواندنيهامفيدترين وبلاگ
انتظارفرج
گلچین کلیپ مذهبی
نمکدون(طنزوسرگرمي)
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
انتظارسبز
و آدرس
www.nikdin.LoxBlog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
از مدينه تا کربلا همراه با سيدالشهداء امام حسين عليه السلام
فلسفه قيام ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) را در سخنان آن حضرت در آغاز حرکت از مدينه و موضع گيري هاي ايشان در برابر حوادثي که در منزلگاه هاي ميان راه روي داده است مي توان يافت .
مدينه
زمان: نيمه دوم ماه رجب سال 60 هجري
حاکم وقت مدينه (وليد بن عتيقه) پس از مرگ معاويه دستور يافت تا از امام حسين (عليه السلام) براي يزيد بيعت بگيرد. حضرت فرمود: «... يزيد فردي است شرابخوار و فاسق که به ناحق خون مي ريزد و اشاعه دهنده فساد است و دستش به خون افراد بي گناه آلوده گرديده و شخصيتي همچون من با چنين مرد فاسدي بيعت نمي کند.»
وقتي مروان بن حکم بيعت با يزيد را از حضرت درخواست کرد امام حسين(عليه السلام) فرمود: اي دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنيدم که فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است اگر معاويه را بر فراز منبر من ديديد او را بکشيد.» و امت او چنين ديدند و عمل نکردند و اينک خداوند آنان را به يزيد فاسق گرفتار کرده است .
امام حسين(عليه السلام) در شب 28 رجب سال 60 هجري همراه با بيشتر خاندان خويش و بعضي ياران، پس از وداع با جدش پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از مدينه به طرف مکه حرکت کرد.
امام حسين(عليه السلام) هدف خروج از مدينه را در وصيتنامه اش چنين بيان مي کند:
... و جز اين نيست که براي اصلاح در ميان امت جدم خارج شدم. مي خواهم امر به معروف و نهي از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علي (عليه السلام) رفتار نمايم .
کسي که به سوي خدا دعوت کند عمل نيک انجام دهد و بگويد از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمي شود ... اگر در نوشتن نامه ات خير مرا آرزو کرده اي، خدا پاداش تو را بدهد.
متن کامل در ادامه مطلب
امام علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله(2)
فصل دوم
حضور خلیفه دوم
خلافت ابوبکر بیش از دو سال بطول انجامید ، ولی در پایان حیات خود ، در حالی که شدیداً بیمار گشته بود ، عمر را که قدرت حاکم پشت پرده بود به عنوان جانشین منصوب کرد و حاکم بر جامعه گرداند. تردیدی نیست که ابوبکر بدین جهت عمر را به خلافت برگزید که برای او حقی می دید، زیرا وی تلاش وافری جهت تثبیت و استقرار خلافت ابوبکر انجام داد ابن ابی الحدید در این باره می گوید «عمر بیعت ابوبکر را محکم کرد و مخالفین وی را منکوب ساخت » وی در ادامه نمونه هایی ذکر می کند که مطلب فوق را تأیید می نماید از جمله این نمونه ها : شکستن شمشیر زبیر هنگامی که وی آنرا از غلاف بیرون آورده بود و سپس به سوی سینه مقداد پرتاب کرد ، لگدمال کردن سعد بن عباده در جریان سقیفه ، شکستن بینی حباب بن منذر، تهدید بنی هاشم که در خانه فاطمه اجتماع کرده بودند و بیرون کردن آنها. وی اضافه می کند که اگر عمر نبود بهیچ وجه خلافت ابوبکر تثبیت نمی شد و هیچ کس به هواداری وی بر نمی خاست .
متن کامل در ادامه مطلب
امام علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله(1)
اين مطلب به ماحراهاي روزهاي آخر عمر پيامبر(ص) و تا خلافت امام علي(ع) و نقش و امام در آن دوران پزداخته مي شود.
مقدمه
روزگار در طول زندگی بس دراز خویش چند گوهر نایاب را به جامعه بشری معرفی می کند که در میان این چند تن انگشت شمار بی گمان ، علی بن ابی طالب همانند دریایی بی کران ، در برابر جوی آبی قرار دارد که با هیچ یک از آنان سنجش پذیر نمی باشد ، نه تنها در روزگار خودش که به تازگی تیرگیهای جاهلیت بوسیلة چراغ پرفروغ اسلام بر کنار شده بود قدر و ارزش او را نشناختند و از روی نادانی گوهر وجود او را با خرمهره ها مقایسه می کردند و گاه ترجیح می دادند امروزه هم با وجود این همه ژرف اندیش و روشن بین همچنان ناشناخته باقی مانده است .
متن کامل در ادامه مطلب
روزهاي قبل و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
بخش اول: رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم )
شیخ مفید و طبرسی روایت کرده اند که چون «حضرت رسول (ص)» از حجه الوداع مراجعت نمود ، بر آن حضرت معلوم شد که رحلت او به عالم بتا نزدیک شده است، پیوسته در میان ایشان خطبه می خواند و ایشان را از فتنه های بعد از خود و مخالفت فرموده های خود حذر می نمود و وصیت می فرمود که ایشان را که دست از سنت و طریقة او بر ندارند و بدعت در دین الهی نکنند و متمسک شوند به عترت و اهل بیت او به اطاعت و نصرت و حراست و متابعت ایشان را برخود لازم دانند و منع می کرد ایشان را از مختلف شدن و مرتد شدن .
مکرر می فرمود که :«ایها الناس من پیش از شما می روم و شما را در کنار «حوض کوثر» دیدار می کنم ، از شما سؤال خواهم کرد که چه کردید با دو چیز گران بزرگ که در میان شما گذاشتم : «کتاب خدا» و «عترت که اهل بیت» منند. نظر کنید که چگونه خلافت من خواهید کرد در این دو چیز. به درستی که خداوند لطیف خبیر مراخبر داده است که این دو چیز از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند ، به درستی که این دو چیز را در میان شما می گذارم و می روم ، پس سبقت مگیرید بر اهل بیت من و پراکنده شوید از ایشان و تقصیر مکنید در حق ایشان که هلاک خواهید شد ، و چیزی تعلیم ایشان مکنید ، به درستی که ایشان داناترند از شما ، چنین می یابم شما را که بعد از من از دین برگردید و کافر شوید و شیشه ها به روی یکدیگر بکشید ، پس ملاقات کنید من با «علی (ع)» را در لشگری همانند سیل در فراوانی و سرعت و شدت ، بدانید که «علی بن ابی طالب» علیه السلام بر ادر و وصی من است و قتال خواهد کرد بر تأویل قران چنانکه قتال کردم بر تنزیل قران ، از این باب سخنان در مجالس متعدد می فرمود . پس «اسامه بن زید» را امیر کرد و لشگری از منافقان و اهل فتنه و غیر ایشان برای او ترتیب داد ، امر کرد او را که با اکثر صحابه بیرون رود به سوی بلاد روم به آن موضعی که پدرش در آنجا شهید شده بود . غرض حضرت از فرستادن این لشگر آن بود که مدینه از اهل فتنه و منافقان خالی شود و کسی با حضرت «امیرالمؤمنین» منازعه نکند تا امر خلافت به آن حضرت مستقر گردد، و مردم را مبالغة بسیار می فرمود در بیرون رفتن و اسامه را به حرب فرستاد و حکم فرمود که در آنجا توقف نماید تا لشکر بر سر او جمع شوند ، و جمعی را مقرر فرمود که مردم را بیرون کنند و ایشان را حذر می فرمود از دیر رفتن .